وجود جنبش‌های اجتماعی و احزاب سیاسی به عنوان بخشی از زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع در دوران مدرن به امری کم و بیش عادی تبدیل شده اند و تقریباً همه جوامع به گونه‌ای با این پدیده‌ها روبه رو هستند. جنبش اجتماعی و حزب سیاسی از گونه‌های مختلف رفتارهای جمعی هستند. رفتار جمعی پاسخ عد‌ه‌ای از مردم به یک وضعیت یا مسأله خاص است. این رفتارها در جامعه به شکل‌های گوناگونی تجلی می‌یابد که جنبش اجتماعی و حزب سیاسی از جمله آنها هستند. با وجود این ویژگی و سایر جنبه‌های مشابهی که ممکن است جنبش‌های اجتماعی و حزب سیاسی با هم داشته باشند، این دو دارای تفاوت‌های ماهیتی، ساختاری و کارکردی هستند که نوشتار زیر در یک بررسی تطبیقی به عمده‌ترین آنها اشاره می‌کند. جداسازی مفهومی جنبش اجتماعی و حزب سیاسی به عنوان رفتار جمعی و بازاندیشی پیرامون این دو مفهوم در علوم اجتماعی و سیاسی هدف اصلی این مقاله است.۱- تعریف جنبش اجتماعی و حزب سیاسی
محققان و نویسندگان اجتماعی و سیاسی از جنبش اجتماعی و حزب سیاسی تعریف‌های متعددی ارائه کرده اند که در اینجا به بیان چند نمونه از آنها بسنده می‌کنیم.
۱-۱- تعریف جنبش اجتماعی
گی روشه در تعریف جنبش اجتماعی می‌نویسد: جنبش اجتماعی عبارت از سازمانی کاملاً شکل گرفته و مشخص است که به منظور دفاع و یا گسترش و یا دستیابی به هدف‌های خاصی به گروه بندی و تشکل اعضاء می‌پردازد.(۱) آنتونی گیدنز در کتاب جامعه شناسی خود جنبش اجتماعی را کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تأمین هدفی مشترک، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف می‌کند.(۲)‌ترنر و کیلیان نیز در کتاب رفتار جمعی خود جنبش اجتماعی را اقدام دسته جمعی مجموع‌ه‌ای از افراد جامعه می‌دانند که برای تبلیغ و‌ترویج و نهایتاً عملی ساختن یا جلوگیری از تغییری در جامعه به طور کلی و یا بخش و پار‌ه‌ای از جامعه یعنی در بین گروهها یا عد‌ه‌ای از افراد جامعه، بسیج شده و اقدام می‌کنند.(۳)
۲-۱- تعریف حزب سیاسی
تعریف حزب سیاسی نیز همانند بسیاری از مفاهیم دیگر علوم اجتماعی دشوار است. زیرا این مفهوم در طی زمان تغییر کرده و در یک زمان و مکان هم چندین مفهوم از آن وجود داشته است. از دشواریهای دیگر در تعریف حزب سیاسی گوناگونی ویژگی‌های آنها است.
لئون اپستین از دانشمندان علوم سیاسی در تعریف حزب سیاسی می‌گوید: حزب سیاسی عبارت است از هر نوع گروهی، ولو با سازماندهی ضعیف، که درصدد انتخاب مقامات حکومتی تحت یک عنوان معین باشد.(۴) جیووانی سارتوری نیز در رویکردی توصیفی حزب را چنین تعریف می‌کند: حزب سیاسی عبارت است از هر گروه سیاسی دارای یک عنوان رسمی که در انتخابات شرکت کرده و این امکان یا توانایی را دارد که از طریق انتخابات ( آزاد یا غیر از آن)، نامزدهای مورد نظر خود را در رأس پست‌ها و مناصب عمومی جامعه قرار دهد.(۵)
با توجه به تعریف‌هایی که از جنبش اجتماعی و حزب سیاسی ارائه شده، با وجود آن که هر دو رفتار جمعی هستند و برای پیشبرد اهداف و تأمین منافع مشترک می‌کوشند، اما میزان فراگیری، سازماندهی، هدف و روش و ابزار جنبش اجتماعی با حزب سیاسی متفاوت است. جنبش اجتماعی عموماً دارای فراگیری گسترده‌تر، سازماندهی کمتر، هدف غیرسیاسی‌تر از حزب سیاسی است و اعضای آن برخلاف حزب سیاسی به صورت رسمی نمی‌کوشند قدرت را در اختیار بگیرند.
۲- ویژگی‌های جنبش اجتماعی و حزب سیاسی
با وجود آن که در تعریف جنبش اجتماعی و حزب سیاسی برخی ویژگی‌های این دو مشخص شد، اما برای آن که این موضوع بهتر تبیین شود در اینجا ویژگی‌های جنبش اجتماعی و حزب سیاسی نیز به طور جداگانه بررسی می‌شود. همانند تعریف، در بیان ویژگی‌های جنبش اجتماعی و حزب سیاسی نیز جامعه شناسان دیدگاههای مختلف را ابراز می‌کنند و در برخی موارد ویژگی‌های متفاوتی را برمی‌شمارند.
۱-۲- ویژگی‌های جنبش اجتماعی
لترپی، گرلاخ و ویرجینیا اچ.هاین به پنج خصوصیت مشترک ساختار سازمانی، الگوهای عضوگیری، ایدئولوژی، تعهد شخصی و حریفان جنبش‌های اجتماعی اشاره می‌کنند:
- ساختار و نحوه سازماندهی جنبش‌های اجتماعی از سلول‌های نیمه خودمختار‌ترکیب یافته و جنبش دارای چند سرو غیرمتمرکز است. جنبش یک رهبر عالی ندارد، بلکه هر بخش یا سلول دارای رهبر یا رهبرانی و واحدهای سازمانی جنبش هر کدام دارای عضو، ساختار و ایدئولوژی هستند.
- الگوهای عضوگیری در جنبش‌های اجتماعی براساس روابط شخصی و چهره به چهره با دوستان، همسایگان و همکاران است.
- هر جنبش دارای ایدئولوژی مخصوص به خود است که ارزش‌ها و اهداف را مشخص می‌کند و یک شبکه مفهومی منسجم را برای تفسیر تجربیات و حوادث فراهم می‌آورد. همچنین امور مربوط به اهداف و ایجاد تغییر را تأمین، مخالفان را مشخص و گروههای جداگانه را با یکدیگر متحد می‌ کند.
- تعهد و الزام افراد به وسیله کنش‌ها یا تجربه بدست می‌آید و جای افراد را در سازمان مشخص می‌کند و آنها را باارزش‌ها، تعهدات و رفتار جدید آشنا می‌سازد.
- حریفان ممکن است واقعی یا تصنعی باشند که برای‌ترویج و رشد جنبش لازم هستند و موجبات اتحاد و تعهد جنبش می‌شوند.(۷)
یکی از نویسندگان ایرانی نیز چهار ویژگی برای جنبش‌های اجتماعی نام می‌برد که برای شکل گیری و استمرار فعالیت این جنبش‌ها مؤثرند. این ویژگی‌ها که در همه جنبش‌ها، اعم از سنتی و جدید، مشترک هستند عبارتند از:
الف) جنبش‌ها حول محور یک یا چند تضاد و شکاف در جامعه شکل می‌گیرند، مانند شکاف سیاسی، جنسیتی، قومی و طبقاتی از عمده‌ترین این شکاف‌ها است.
ب) آموزه‌ها، ایده‌ها و شعارهای مشترکی باید شکل گرفته باشد و هواداران جنبش در جریان قبول و استقبال از این آموزه‌ها نسبت به یکدیگر احساس آگاهی، هویت و همبستگی کنند. (این روزها به مجموعه این آموزه‌ها «گفتمان» می‌گویند در حالی که در دو دهه قبل از آن به نام «ایدئولوژی» یاد می‌کردند.)
ج) روابط میان طرفداران جنبش فقط به احزاب، نهادها و سازمانهای بزرگ بوروکراتیک متکی نیست بلکه به شبکه وسیع روابط غیررسمی در میان همفکران، همکاران و دوستان اتکای اساسی دارد و نهادهای حکومتی به راحتی نمی‌توانند این شبکه وسیع روابط جمعی با شبکه روابط محسوس را از پیش روی خود بردارند.
د) در تمام جنبش‌ها باید امکان شکل خاصی از اعتراض جمعی و سیاسی وجود داشته باشد. معمولاً امکان این اعتراض وقتی فراهم می‌شود که یا ساختارهای دولت اجازه فعالیت به جنبشها را بدهد، یا دولت ضعیف باشد و قادر به کنترل فعالیت جنبش‌ها نباشد و یا نیروی ناشی از بسیج مردمی جنبش چنان قوی باشد که دولت نتواند، آن را کنترل کند.(۸)
علاوه بر این می‌توان ویژگی‌های دیگر نیز برای جنبش‌های اجتماعی برشمرد که برخی از آنها به شرح زیر می‌باشند:
- از نظر گستردگی زمانی و مکانی جنبش‌های اجتماعی محدوده‌ای نسبتاً وسیع را در برمی‌گیرند. آنها پدیده‌ای گروهی، موقتی و محلی نیستند.
- جنبش‌های اجتماعی از مرکزیت و رهبری و ایدئولوژی واحدی برخوردار نیستند. خواست آنها یا هدف کلی آنها مشخص است، اما هیچ برنامه عمل مشخصی را دنبال نمی‌کنند و تابع هیچ ایدئولوژی خاصی نیستند. همچنین به خاطر گستردگی جنبش‌ها، افراد و گروههای متفاوتی در چارچوب آنها فعالیت می‌کنند و هر کس درک خاص خود را از مبارزه و اهداف آنها دارد. گاه البته چنین به نظر می‌رسد که در برخی از جنبش‌ها یک ایدئولوژیک نقش تعیین کننده دارد.
- جنبش‌های اجتماعی از پویایی بالایی برخوردارند و پی در پی سمت و سوی حرکت آنها تغییر می‌کند، اعضای جدید گرایش‌های جدید را با خود به درون جنبش می‌آورند وگرایش‌های جدیدی را در تطابق با آنچه در جامعه در حال وقوع است بر آن حاکم می‌کنند. با این حال خط و سیر کلی جنبش ‌ها به هر رو ثابت می‌ماند و نمی‌توان اهدافی یکسره نو و متفاوت برای آنها تعیین کرد. به عنوان مثال جنبش کارگری را نمی‌توان به صورت جنبشی در خدمت سرمایه در آورد و یا جنبش محیط زیست را نمی‌توان به سطح جنبشی برای گسترش عدالت ارتقا داد.
- جنبش‌های اجتماعی تغییر شرایط در یک حوزه معین زندگی اجتماعی را می‌طلبند، جنبش‌های اجتماعی نه تنها عملاً نمی‌توانند جز در یک حوزه فعال باشند، بلکه به خاطر گستردگی خود محدود به یک حوزه معین باقی می‌مانند. زندگی اجتماعی مدرن اساساً انشقاق یافته است. حوزه‌های گوناگون زندگی اجتماعی نسبت به یکدیگر به حد معینی از استقلال رسیده اند .یک حوزه دیگر نمی‌تواند در کارکرد حوزه‌های دیگری دخالت کند.
- ویژگی دیگر جنبش‌های اجتماعی این است که دستاورد و تا حدی هدف اصلی آنها بیش از آن که تغییر ساخت قدرت یا تحمیل خود به قدرت باشد، سازماندهی توده‌ها و تغییر و تعلیم افکار عمومی است. قدرت جنبش‌های اجتماعی در گستردگی و درجه سازماندهی آنها نهفته است. از این نظر باید در جهت جذب اعضای جدید و سازماندهی آنها بکوشند و این بدون کار تبلیغی و‌ترویجی ناممکن است. همزمان اهداف جنبش‌های اجتماعی نه در گستره سیاست که در گستره جامعه تحقق می‌یابد.(۹)
۲-۲- ویژگی‌های حزب سیاسی
با توجه به تعریف‌هایی که از حزب ارائه شد، می‌توان ویژگی‌های آن را نیز این گونه برشمرد:
- توافق نظر معینی درباره اصول بنیادی میان افراد تشکیل دهنده حزب سیاسی؛
- سازمان یافتگی اعضا و داشتن تشکیلات و فلسفه کاملاً منسجم؛
- تلاش برای دست یافتن به هدف‌ها از راههای مشخص شده در قانون اساسی؛
- کوشش در راه گستراندن و تأمین منافع ملی، نه منافع محلی یا منطقه‌ای؛
- مبارزه در راه تصرف قدرت سیاسی برای تأمین منافع عمومی؛
- وجود رهبری تک سالار و الیگارشیک در ذات سازمان حزب.(۱۰)
لاپالمبارا و ایرون واینر در کتاب احزاب سیاسی و توسعه سیاسی پس از ارائه تعریفی از حزب سیاسی می‌گویند: هر حزب باید دارای چهار ویژگی باشد:اول اینکه حزب باید دارای سازماندهی مرکزی و رهبری کننده، پایدار و ماندنی باشد. یعنی این امید را باید داشت که دوره زندگی حزب از عمر رهبران حزب درازتر است. به زبان دیگر تشکیلات حزب نباید با مردن رهبران و بنیانگذاران حزب از هم بپاشد. دوم اینکه حزب باید دارای سازمان‌های محلی پایدار بوده و با سازمان‌های مرکزی حزب پیوند همیشگی و گونا گون داشته باشد. سوم اینکه رهبران مرکزی و محلی باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در پهنه کشور خواه به تنهایی یا به یاری حزب‌های دیگر به دست گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر قدرت سیاسی حاکم بسنده کنند. سرانجام اینکه حزب باید از پشتیبانی توده مردم برخوردار باشد.(۱۱)با توجه به ویژگی‌های یادشده در مورد جنبش‌های اجتماعی و احزاب سیاسی به نوعی تفاوت عمده این دو مفهوم از نظر ماهیتی و ساختاری روشن شد. اینکه جنبش‌های اجتماعی دارای تشکیلات کمتر سازمان یافته و رسمی هستند و عضویت در آنها آسانتر از حزب سیاسی است و همچنین تفاوت رهبری در جنبش اجتماعی و حزب سیاسی در بیان این ویژگی‌ها مورد توجه قرار گرفت. نکته دیگر در این بررسی تطبیقی تفاوت اهداف و شیوه‌های دستیابی به آنها در جنبش‌های اجتماعی و احزاب سیاسی بوده است.
۳- شکل گیری جنبش اجتماعی و حزب سیاسی
۱-۳- شکل گیری جنبش اجتماعی
زمانی که انسان‌های ناراضی از طریق عمل جمعی مشترک متحد شوند، نطفه جنبش اجتماعی بسته می‌شود. متحد شدن برای عمل جمعی مشترک چنانچه با شرط پیش گفته همراه شوند، جنبش اجتماعی از قوه به فعل درمی‌آید و بروز می‌کند، لذا احساس مشترک شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. همچنین فضای سیاسی مناسبی باید در جامعه فراهم شود و حداقلی از تضمین‌های لازم برای صیانت از حقوق فردی، حقوق گروهها، تشکل‌ها و سازمان‌های اجتماعی باید به صورت قانونی و نهادینه وجود داشته باشد و از طرف نظام سیاسی به رسمیت شناخته شود. همچنین مشارکت حداقل اعضا برای شکل گیری جنبش اجتماعی لازم است. در مقابل پایمال کردن حقوق فردی، گروهی و سازمانی، فقدان فضای سیاسی مناسب، سرکوب شدید و گاه خشن جنبش‌های اجتماعی و ضعف عرصه عمومی و جامعه مدنی مانع شکل گیری و تداوم فعالیت اجتماعی می‌شوند.
چه عللی باعث به وجود آمدن جنبش‌های اجتماعی در جامعه می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش نظریه‌های مختلفی مطرح شده است.(۱۲)
براساس نظریه تخاصم طبقاتی که در تفسیر جنبش‌های اجتماعی مارکسیستی در قرن نوزدهم اروپا به کار می‌رفت، جنبش‌های اجتماعی ناشی از تناقض جامعه مدرن (جامعه صنعتی) است. اگرچه در این جامعه طبقات گوناگون وجود دارد، اما دو طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر هستند که تخاصم این دو طبقه موجب شکل گیری جنبش کارگری و سوسیالیستی می‌شد.
در نظریه‌های ساختی- کارکردی که از دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ به تدریج کاربرد آنها در تفسیر جنبش‌های اجتماعی مطرح شده سه نظریه جامعه توده‌ای، فشار ساختاری و محرومیت نسبی مطرح شده اند. در نظریه اول، جامعه متشکل از افراد ریشه کن شده (اتمیک) فرض می‌شود. سرعت دگرگونی‌های اجتماعی، سست شدن پیوندهای جمعی با تزلزل در سنت‌های اجتماعی، ضعف گروه‌های اجتماعی (یا نهادهای مدنی)، بی اعتبار شدن گروه‌های مرجع که در تعیین هنجارهای اجتماعی اثرگذار هستند و بالاخره رشد فزاینده و سریع شهرنشینی، همگی زمینه ساز تولید افراد رها شده در جامعه می‌شوند که مستعد شرکت در جنبش‌های اجتماعی و بازیابی مجدد خود هستند. مطابق این نظریه در سیستم اجتماعی نابرابری وجود دارد، نهادهای اجتماعی کارکرد مناسبی ندارند (مانند وقوع انسداد سیاسی در نهاد دولت)، ارزش‌های اعلام شده و رفتارهای مردم با هم هماهنگ نیستند. این شرایط تعادل و توازن جامعه را از بین می‌برد و در نتیجه نابرابریها و فشار ناشی از این عدم تعادل، سوخت ماشین جنبش‌های اجتماعی را تأمین می‌کند. در نظریه محرومیت نسبی عدم تعادل و کارآیی نهادها و ساختارها مورد توجه نیست بلکه شرایط ذهنی فرد که در آن احساس می‌کند میان انتظارات و واقعیاتی که با آنها سروکار دارد هماهنگی وجود ندارد، مورد توجه قرار می‌گیرد. این عدم رضامندی و سرخوردگی که ناشی از احساس ناهماهنگی میان انتظار و واقعیت‌ها است منجر به تکوین جنبش‌های اجتماعی می‌گردد.
همچنین مطابق نظریه‌های بسیج منابع، جنبش‌های اجتماعی به خاطر فعالیت آگاهانه و سازمانی حاملان جنبش شکل می‌گیرند. اگر حاملان جنبش بتوانند اهداف، استراتژی‌ها و راهبردهای خود را با توجه به مقتضیات جامعه، به دقت مشخص کنند و اگر بتوانند منابع مادی (مانند پول و وقت مردم) و منابع معنوی و سمبلیک (مانند اینکه تا چه اندازه قادر باشند از مشروعیت رفتار خود دفاع کنند) را به درستی بسیج کنند، در آن صورت جنبش به راه می‌افتد. در این دیدگاه جنبش‌های اجتماعی اعمالی هستند که با احتساب هزینه و فایده انجام می‌گیرند و جنبه کاملاً عقلانی دارند. به عبارت دیگر، افراد و گروهها به عنوان حاملان جنبش با استفاده از فرصت‌ها، روش‌های ارتباطی، کارآیی سازمانی، رقابت رودررو با گروه‌های رقیب و تدوین راهبردهای صحیح می‌توانند از شکاف‌ها، تضادها و اختلافات فراوان موجود در جوامع کنونی برای پیشبرد اهداف جنبش استفاده کنند. لذا در این رویکرد فشار روانی و سرخوردگی خود به خود مهم نیست، بلکه شخصیت‌ها، محافل، گروه‌ها و سازمان‌هایی دارای اهمیت هستند که بتوانند به لحاظ مادی و معنوی از این سرخوردگی‌ها استفاده کنند. در چشم انداز بسیج منابع سه نظریه مشهور وجود دارد. اول نظریه اولسون- به آبرشال است که براساس آن جنبش اجتماعی وقتی به راه می‌افتد که نخبگان و هواداران بتوانند منافع مادی (مثل نفوذ، تعهد، دوستی و مهارت) را بسیج کنند. بسیج نیز شامل مجموعه برنامه‌ها و اقداماتی است که برای پیگیری اهداف جنبش صورت می‌گیرد. به میزانی که آن اهداف از نظر هواداران باارزش تلقی شود و امکان دستیابی به اهداف با هزینه‌های زیادی همراه نباشد، حاملان جنبش قادر خواهند بود عده بیشتری را جذب جنبش کنند و امکان پیروزی آن بیشتر است. دوم نظریه زالد- مکارتی است از نظر آنها جنبش‌های جدید در جوامعی اتفاق می‌افتد که غیر از افزایش سطح عمومی رفاه مردم، مسبوق به رشد فزاینده سازمان‌های اجتماعی هستند. این تجربه سازمانی فرصت را به اعضای جنبش
می‌دهد که عنصر سازماندهی در جنبش را به قصد تحقق اهداف آن تقویت کنند. هواداران ماهر و حرفه‌ای که تجربه کار سازمانی دارند، سازمان‌های جنبش را به نحو مؤثری اداره و هدایت می‌کنند. عمل سازمانی اعضای ماهر به رقابت میان سازمان‌های جنبش برای جذب هواداران جدید دامن می‌زند و بدین‌ترتیب هواداران بالقوه به هواداران فعال در جنبش تبدیل می‌شوند.
نظریه‌های دیگر پیرامون شکل گیری جنبش‌های اجتماعی که توسط برخی اندیشمندان مطرح شده اند به نظریه‌های ساختی و ارزش محور معروف شدند. براساس این نظریه‌ها نقش طبقه متوسط جدید (اوفه)، ارزش‌های زیست جهان، مقاومت در برابر عقلانیت ابزاری، باز کردن عرصه عمومی (هابرماس) و گسست نسلی، ارزش‌های فرامادی (اینگلهارت) در شکل گیری جنبش‌های اجتماعی مؤثر هستند. همچنین در نظریه‌های ساختی هویت محور نیز نظرات اشخاصی چون تورن پیرامون چالش بر سر کنترل تولیدات فرهنگی، هویت یابی کوشندگان، ملوچی در مورد هویت یابی در حوزه جامعه مدنی، شبکه‌های شناور نامحسوس افراد آگاه و ماهر و همچنین کاستلز در زمینه هویت یابی در جامعه شبکه‌ای در شکل گیری جنبش‌های اجتماعی مطرح می‌باشند.(۱۳) اسملسر شش شرط را سرچشمه رفتار اجتماعی در کل و جنبش‌های اجتماعی به طور خاص تلقی می‌کند:
- زمینه ساختاری، یعنی شرایط کلی اجتماعی مساعد (یا نامساعد) برای شکل گیری جنبش‌های اجتماعی. بر این اساس جنبش‌های اجتماعی در شرایطی ظهور می‌کنند که جامعه با مشکلات جدی روبه رو شده است، اما خصوصیات ساختاری خاصی هستند که به رفتارهای جمعی خاصی اجازه ظهور می‌دهند.
- فشارهای ساختاری یا تنش‌هایی که باعث بروز تضاد منافع در جامعه می‌شوند. مانند اختلافات طبقاتی، محرومیت اقتصادی، تبعیض نژادی و قومی و غیره.
- رشد و گسترش باورهای تعمیم یافته که به معنای ایدئولوژی‌هایی است که نارضایتی‌ها را متبلور می‌سازند و راههای رفع آنها را نشان می‌دهند که این می‌تواند به شکل ایدئولوژی‌های مشخص یا ایده‌های محدود باشد.
- عوامل شتاب دهنده که حوادث و رویدادهایی هستند که موجب ورود افراد به عرصه عمل می‌شوند و می‌توانند به شکل رویدادی خاص باشند.
- بسیج شرکت کنندگان برای عمل، یعنی گروه هماهنگ بسیج شده همراه با شبکه‌های ارتباطی و پشتوانه‌های مالی.
- عملکرد کنترل اجتماعی که عبارت است از پاسخ حکومت به جنبش به صورت ایجاد اصلاحات یا سرکوب و...(۱۴) علاوه بر زمینه‌ها و عوامل گفته شده که در پیدایش جنبش‌های اجتماعی مؤثرند باتامور در کتاب جامعه شناسی خود می‌نویسد: موفقیت درازمدت جنبش‌های اجتماعی به چند شرط کلی وا بسته است، در وهله اول، لازم است که این گونه جنبش‌ها دکترینی را تنظیم کنند که توانایی برانگیختن شور و شوق و تعهد در مورد فعالیت سیاسی و اجتماعی مداوم داشته باشد. این دکترین که ممکن است درباره آزادی ملی، آزادی یک طبقه یا هدف کلی دیگر باشد که از نظر بسیاری از مردم مهم است، باید مشتمل بر یک تئوری اجتماعی باشد که بتواند مسایل اصلی را توضیح داده، هدف‌ها و راههای رسیدن به آنها را روشن ساخته و طرح کلی اشکال دیگر جامعه را‌ترسیم کند.
دومین شرط مهم برای موفقیت جنبش اجتماعی این است که در نقطه‌ای از گسترش خود گروه‌های سیاسی سازمان یافته‌تر ایجاد کند یا سازمان‌های سیاسی موجود را که می‌توانند مستقیماً درگیر مبارزه برای به دست آوردن قدرت شوند و پس از به دست آوردن قدرت ظرفیت استفاده از آن را برای بازسازی جامعه دارا باشند، برای اجرای مقاصد خود به کار گیرد یا تصرف کند.(۱۵)
۲-۳ شکل گیری حزب سیاسی
وجود احزاب به نوعی به تقسیم و چندگانگی قدرت سیاسی و ایجاد یک ضد قدرت در برابر قدرت دولتی منجر می‌شود که باید نظام سیاسی آن را بپذیرد. میان حزب با محیط انسانی(فرهنگی و اجتماعی) خویش رابطه تنگاتنگی وجود دارد. احزاب پدیده‌های مجردی نیستند که فارغ از جامعه و فرهنگ زمانه و محیط خود قابل تصور باشند.
حزب بازتابی از پویایی جامعه مدنی است و از تمامی عوامل اجتماعی نیز اثر می‌پذیرد. از این رو یک حزب سیاسی در صورتی اصالت دارد که از یشه‌های اجتماعی عمیقی برخوردار باشد و این نیز ممکن نمی‌شود مگر آنکه جامعه در حالتی از اعتدال، سلامت و شفافیت قرار داشته باشد.
نظریه‌های مختلفی هم در مورد پیدایش احزاب سیاسی وجود دارد که عمدتاً آنها را به سه دسته نظریه‌های نهادی، تضاد یا تاریخی- نزاعی و توسعه گرایی تقسیم می‌کنند.(۱۶)
نظریه‌های نهادی (انتخاباتی- پارلمانی) زمینه‌های ظهور و پیدایش احزاب سیاسی را عمدتاً بر حسب نحوه و نوع کارکرد نهادهای مبتنی بر نمایندگی، یعنی مجالس قانونگذار توضیح می‌دهند.
احزاب در برخی موارد نتیجه تضادها و اختلاف‌ها میان جناح‌ها یا فراکسیون‌های مختلف موجود در مجالس نمایندگی و پارلمان هستند. این جناح‌ها یا فراکسیون برای تحقق اهداف و برنامه‌های خود و نیز تضمین تداوم پشتیبانی و حمایت جامعه رأی دهندگان در آینده نسبت به خود و نیز با وقوف به این نکته که اولاً برای پیروزی در رقابت با جناح‌های رقیب و ثانیاً برای تحقق هر چه سریع‌تر، مؤثرتر و منظم‌تر برنامه‌های خود حتماً باید از تشکیلات دقیق و منظم و سازماندهی کارآمدی برخوردار باشند، لذا به این نتیجه می‌رسند که ضرورتاً بایستی در چارچوب یک حزب سیاسی فعالیت نمایند. به این‌ترتیب احزاب سیاسی از دل نهادهای پارلمانی سربرمی‌آورند.
مقاطع حساس و فرازهای بحرانی در روند تکامل تاریخی هر نظام سیاسی نیز از دیگر عوامل و زمینه‌های ایجاد گرایش‌ها، جریانات و احزاب سیاسی است. توالی و وقوع بحرا ن‌هایی چون بحران هویت ملی، بحران مشروعیت، بحران مشارکت، بحران توزیع و بحران نفوذ (ولو به طور موقت) و میزان همزمانی یا انطباق آنها نیز در پیدایش ظهور نظام‌های حزبی مؤثر است.
مطابق نظریه‌های توسعه‌گرایانه، احزاب سیاسی پاسخ به ضرورتی هستند که در فرآیند توسعه سیاسی به وجود می‌آید. به همان میزان که یک جامعه توسعه پیدا می‌کند، سازمان‌های آن نیز گسترش یافته و پیچیده‌تر می‌شوند. در دولت مدرن قدرت تقسیم شده است و سازمان جامعه در دست یک دستگاه دیوانی تخصصی و پیچیده‌تر قرار دارد. نفس احزاب سیاسی در چنین جوامعی از نوع اقتدار سیاسی نشأت گرفته و بیشتر جنبه عملی دارد، زیرا احزاب عمل نظام سیاسی را سهولت بخشیده و بین مراجع رسمی و ادارات حکومتی و همچنین مراجع دولتی و غیردولتی رابطه برقرار می‌کنند. احزاب سیاسی نیز برای توسعه سیاسی ضروری هستند. زیرا توسعه متضمن عقلانی شدن اقتدار، تنوع ساختارهای سیاسی و بخصوص گسترش مشارکت است و احزاب سیاسی برای سازمان دادن و ساخت بخشیدن به مشارکت سیاسی نقش مهمی ایفا می‌کنند. به هر حال احزاب سیاسی محصول توسعه سیاسی و پیچیده شدن ساختاری جامعه تلقی می‌شوند.علل گسترش احزاب در جوامع معاصر را عمدتاً باید در سه ویژگی یا شاخصه اصلی دنیای مدرن جستجو کرد: الف) درک وجود تضادهای اجتماعی ب) ضرورت رابطه و پیوند حکومت با جامعه ج) این باور اساسی که وحدت یعنی قدرت (۱۷)
درک تضادهای اجتماعی: احزاب زمانی پیدا می‌شوند که اعضای جامعه وجود مسایل، معضلات و تضادهایی را که خواستار حل و رفع آنها هستند، تشخیص داده، درک و اذعان نمایند. اگر نظام‌های سیاسی برای رفع این تضادها راههای مسالمت آمیز در قالب دیالوگ، گفت وگو و مذاکره به بحث و بررسی تجزیه و تحلیل آنها بپردازند، زمینه برای شکل گیری احزاب فراهم می‌شود.
ضرورت رابطه حکومت و جامعه: یکی از علل وجود و گسترش احزاب سیاسی ضرورت وجود پیوند و رابطه میان حکومت یا نظام سیاسی و جامعه با مردم است. نظام‌های سیاسی برای کسب مشروعیت خود و حفظ و تداوم آن مجبورند به توده‌ها و جامعه تکیه کنند و حق حاکمیت خود را ناشی از مردم بدانند که این امر نیز مستلزم پیوند آنان با جامعه است. بر این اساس نیاز به احزاب مطرح می‌شود. زیرا احزاب به مراتب بیش از سایر گروهها و تشکل‌ها امکان ایجاد و گسترش شعبات و دفاتر ملی، منطقه‌ای و محلی را دارند و امکان ارتباط مردم و قشرهای پایین با طبقات بالا و حاکمان را فراهم می‌سازد.
ایده وحدت به مثابه قدرت: سومین علت وجودی احزاب و گسترش آنها رواج این باور است که هر جامعه تنها از طریق وحدت و اتحاد و یکپارچگی می‌تواند به قدرت برسد. همانگونه که باور بر این اساس که از طریق سازمان‌های و تشکیلات وسیع‌تر و گسترده‌تر نتایج بهتر و مطلوب‌تری حاصل می‌شود.
البته پایه‌های دیگری نیز به عنوان بستر شکل گیری احزاب مطرح می‌شود که از جمله آنها می‌توان به طبیعت انسان، منافع متضاد اقتصادی، عامل محیطی، حسن نژادی و زمینه‌های مذهبی اشاره کرد.(۱۸)علاوه بر زمینه‌ها و پایه‌های یاد شده باید افراد یا ساختارهایی نیز برای تشکیل احزاب سیاسی اقدام کنند. شخصیت‌های حقوقی و حقیقی همچون کمیته‌های انتخاباتی، گروههای پارلمانی، انجمن‌های روشنفکری، اتحادیه‌های صنفی، گروههای انقلابی، اشخاص متنفذ، فرقه‌های مذهبی و حتی دولت می‌توانند احزاب سیاسی راتشکیل بدهند.(۱۹)
۴- کار ویژه‌های جنبش اجتماعی و حزب سیاسی
۱-۴ کار ویژه‌های جنبش اجتماعی
جنبش‌های اجتماعی با توجه به تعدد آن در جوامع امروز و گسترش فعالیت و کثرت اعضاء و اهداف گوناگون دارای کارکردهای متعدد به ویژه در زمینه فرهنگی و اجتماعی هستند که در اینجا تنها به عمده‌ترین آنها اشاره می‌شود. گی روشه در کتاب تغییرات اجتماعی سه کارکرد برای جنبش‌های اجتماعی بیان می‌کند.(۲۰)
رابطه یا میانجی بودن: جنبش‌های اجتماعی را در وهله اول باید به عنوان عاملین فعالی که بین افراد از یک طرف و ساخت‌ها و حقایق اجتماعی از طرف دیگر نقش میانجی به عهده دارند در نظر گرفت. این وظیفه به شیوه‌های زیر صورت می‌گیرد. لیکن اینکه جنبش‌های اجتماعی موجب شناساندن جامعه و ساخت‌های اجتماعی آن به اعضای این جنبش‌ها و سایرین می‌شوند، براین اساس جنبش‌های اجتماعی به عنوان عاملین جامعه پذیری، نقش قابل توجهی ایفا می‌کند. دیگر اینکه جنبش‌های اجتماعی وسیله ارتباطی مؤثری در مشارکت اجتماعی محسوب می‌شوند. از طریق جنبش‌های اجتماعی اعضای جامعه می‌توانند منافع خود را حفظ کرده یا به ایده‌های خود ارزش نهند و به این‌ترتیب در سطوح مختلف مشارکت کنند.
ایجاد آگاهی جمعی: جنبش‌های اجتماعی با طرح و پی گیری ایده‌ها و نظرات جدید موجب ایجاد و گسترش نوعی شعور جمعی سیاسی در یک جامعه یا در بخش خاصی از جامعه می‌شوند. اهمیت شعور جمعی سیاسی در دگرگونی‌های اجتماعی قابل توجه است.
فشار بر نخبگان سیاسی: جنبش‌های اجتماعی از طریق مبارزات تبلیغاتی به منظور تأثیر بر افکار عمومی، تهدید، اعتصاب، تحریم و راهپیمایی و غیره به قدرت سیاسی فشار وارد می‌کنند و این امر می‌تواند نقش قابل توجهی به جایگاه جنبش‌های اجتماعی بدهد. با این حال باید توجه داشت که جنبش اجتماعی با گروههای فشار یا ذینفوذ یکسان نیست.
۲-۴ کار ویژه‌های احزاب سیاسی
برای احزاب سیاسی کار ویژه‌های بسیاری می‌توان برشمرد که در ادامه به برخی از عمده‌ترین آنها اشاره می‌شود: (۲۱)
رقابت‌های انتخاباتی با هدف پیروزی: احزاب برای رقابت انتخاباتی وجود دارند. نخستین وظیفه آنها در این مورد این است که نامزدهای مناسبی که ارزش پشتیبانی حزبی را دارند و حزب را به تصاحب کرسی‌های بیشتر در قوه مقننه قادر می‌کنند، برمی‌گزینند.
تدوین سیاست‌های عمومی: حزب بر اساس مجموعه‌ای از برنامه‌ها و سیاست‌ها در رقابت‌های انتخاباتی شرکت می‌کند تا رأی دهندگان درباره مسایل اصلی و نیز درباره سیاستها و برنامه‌های حزب اطلاع کافی به دست آورند. از این رو احزاب سیاست‌های خود را با دقت و احتیاط زیاد تدوین، تبیین و توزیع می‌کنند.
برخورد و انتقاد از یکدیگر: معمولاً حزب اکثریت حکومت را و حزب اقلیت اپوزیسیون را تشکیل می‌دهند. بنابراین حزبی که حاکم است باید در ابتکار تقنین با ارایه لایحه‌هایی برای تصویب در قوه مقننه بسیار دقیق باشد. هر گونه حرکت نادرست آن را در دیده عموم بی اعتبار خواهد کرد و حزب مخالف و رقیب را قادر خواهد کرد تا جای آن را بگیرد. احزاب فقط با یکدیگر مخالفت نمی‌کنند، بلکه برنامه جانشین و بدیعی را باید ارایه دهند.
آموزش سیاسی مردم: مبارزات انتخاباتی در دوره انتخابات، مبارزات آموزشی هم هست. به طور کلی، توده مردم نسبت به فعالیت‌های حکومت بی اعتنا هستند و احزاب معمولاً مردم را از این بی اعتنایی درمی‌آورند. جانبداری احزاب از شخصیت‌ها و سیاست‌ها از راه مطبوعات، اجتماعات و تماس‌های فردی صورت می‌گیرد و از این راه رأی دهندگان، آموزش می‌یابند. احزاب سیاسی از طریق ارایه اطلاعات و شکل دادن به افکار عمومی در آموزش سیاسی مردم، البته بر اساس اهداف و برنامه‌های خود، عمل می‌کنند. احزاب باید در مردم نفوذ کنند و این کار مستلزم ارایه موضوعات، دکترین‌ها، ایدئولوژی‌ها و تبیین و توجیه سیاست‌ها و برنامه‌هایشان است. این امر به آموزش سیاسی و شکل دهی به افکار عمومی منجر می‌شود.
واسطه مردم و حکومت: حزب پیوند دهنده فرد با حکومت است. رهبران حزب اقدامات حکومت را برای مردم توضیح می‌دهند و واکنش‌های مردم را به حکومت انتقال می‌دهند. آگاه ساختن شهروندان از تصمیم و مقاصد قدرت سیاسی برای توجیه و تأیید تصمیم‌های دولت و پارلمان یا نفی و نقد این تصمیمات از کارویژه‌های احزاب حاکم و منتقد است.
گردآوری همفکران: احزاب می‌کوشند تا هواداران بیشتری جذب کنند و در این راه فعالیت می‌کنند. حتی پس از انتخابات نیز همان نقشی که حزب در شکل دهی به افکار عمومی و جذب هواداران دارد، این بار در درون مجلس یا دولت انجام می‌دهد. این که انتخاب شدگان یک حزب در پارلمان پیرو نظم خاصی باشند و از تفرقه آراء بپرهیزند، موجب ثابت و شفافیت بحث‌ها و موضع گیری‌ها در مرکز تصمیم گیری می‌شود.کار ویژه‌های دیگری چون جامعه پذیری سیاسی، پیوند و تجمیع منافع مردم، جذب افراد و گروههای اپوزیسیون و زمینه سازی برای ورود آنها به نظام سیاسی و بسیج رأی دهندگان از کار ویژه‌های احزاب سیاسی در جوامع مختلف است.